آواز چت
آوازچت یکی از چت روم های شلوغ ایرانیست
جهت ورود به چت روم آواز روی تصویر زیر کلیک کنید
آوازچت
آوازچت , روم آواز , چت آواز , آواز گپ , چت روم آواز , آواز چت اصلی , آواز چت شلوغ , آواز چت قدیمی , سایت آوازچت , گروه تلگرام آواز , وبلاگ آوازچت
چت|آواز
چت روم|آواز
چتروم|آواز
روم|آواز
با تیر و کمان کودکی امدر کوچه باغ های قدیمیدر انبوه درختان باران خوردهسینه ی گنجشکی را نشانه گرفته بودمکه عاشق تو شدمگنجشک به شانه ام نشستو من..شکارچی ماهری شدماز آن پس..هرگز به شکار پرنده ای نرفتمهر وقت دلتنگم آواز می خوانمپرنده می آیدپرنده می نشیندپرنده را می بویمپرنده را می بوسمپرنده را رها می کنمو چون شکار دیگری می شود..کودکی ام را می بینم..در انبوه درختان باران خوردهبا بوی کاهگل..و آواز پرنده..به خود می پیچد و گریه می کند..های آواز..چقدر ت
آواز چت
سلام به دوستان فان باران
از چت روم های خوب ایرانی میتوان به آواز چت فارسی اشاره کرد
سایت آواز چت با امکانات عالی و بالا با امتیاز و درجه دهی رایگان ...
برای ورود به چت آواز روی تصویر زیر کلیک کنید
آوازچت , چت آواز گپ , چت روم آواز , چتروم آواز , سایت آوازچت , آواز چت اصل , آوازچت قدیم
گنجشک با خدا قهر بود . روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه می دارد ...
و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود : با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست.
گنجشک گفت : لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه ب
گنجشک نر در حالی که می دونه در چه موقعیت خطرناکی قرار گرفته، اما فداکارانه گنجشک ماده رو از موقعیت خطرناک دور نگه داشته و با به خطر انداختن جان خودش داره گنجشک ماده رو در محیطی امن تر تغذیه می کنه. شما حاضرید چنین ریسکی رو برای خانم تون بکنید؟!
ادامه مطلب
❆ سرگذشت:
خیابان های شهرپر استاز آواز تنهایی منچگونه نمیشنوی,سرگذشتم را؟!نقل زبان تمام گنجشک های شهر است.
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)#شعر_کوتاه┏━━━━━━━━━━•┓@ZanaKORDistani63@mikhanehkolop3https://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametaghttp://mikhanehkolop3.blogfa.com
حکایت کردهاند که مردى در بازار دمشق، گنجشکى رنگین و لطیف، به یک درهم خرید تا به خانه آورد و فرزندانش با آن بازى کنند. در بین راه، گنجشک به سخن آمد و مرد را گفت: «در من فایدهاى براى تو نیست. اگر مرا آزاد کنى، تو را سه نصیحت مىگویم که هر یک، همچون گنجى است. دو نصیحت را وقتى در دست تو اسیرم مىگویم و پند سوم را، وقتى آزادم کردى و بر شاخ درختى نشستم، مىگویم. مرد با خود اندیشید که سه نصیحت از پرندهاى که همه جا را دیده و همه را از بالا نگریسته اس
شب که شد گنجشک کوچکمیهمان خانه مان شد.قلب کوچولویم آن وقتزود با او مهربان شد.
دیدم او تنها نشستهبی صدا بالای دیواربا خودم گفتم طفلیگم شده مامانش انگار
من به او با مهربانییک کم آب و دانه دادمتوی یک بشقاب کوچکشام گنجشکانه دادم
چرا پرندگان آواز می خوانند ؟
پرندگان را می توان جزء زیباترین دسته های خلقت در طبیعت معرفی کرد. این موجودات در نهایت استقلال تمام امور مربوط به زندگی را خودشان انجام می دهند ، ظاهر پرندگان تنها قسمت زیبای آن ها نیست و صدای آن ها نیز زیبا است.
آواز خواندن پرندگان هنگام تخم گزاری را می توان یکی از زیباترین موسیقی ها و ویژگی ها در طبیعت دانست اما واقعا چرا پرندگان زمان زیادی را صرف تلاش برای آواز خواندن می کنند ؟
ادامه مطلب
آواز یا نغمه اصطلاحی است در موسیقی سنتی ایرانی که برای توصیف مجموعهای از گوشهها به کار میرود که معمولاً در کنار هم و مستقل از یک دستگاه اجرا میشوند. لفظ «آواز» دست کم در دو معنای دیگر نیز به کار میرود که یکی فرم موسیقی آواز است و دیگری شکل خاصی از فرم آواز که متر مشخصی ندارد .
آوازهایی که معمولاً در ردیف موسیقی ایرانی نام برده میشوند عبارتند از آواز ابوعطا، آواز دشتی، آواز افشاری، آواز بیات ترک، و آواز اصفهان (یا بیات اصفهان)؛ در برخ
دانلود آهنگ محسن چاوشی گنجشک پریده
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * گنجشک پریده * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , محسن چاوشی باشید.
دانلود آهنگ محسن چاوشی به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Mohsen Chavoshi called Gonjeshke Paride With online playback , text and the best quality in mediac
متن اهنگ محسن چاوشی به نام گنجشک پریده
ای یار جفا کرده پیوند بریده این بود وفاداری و عهد تو ندیدهدر کوی تو معروفم و از روی تو محروم گرگ دهن آل
بسم الله
گاهی یاد صدای صبح گاهی گنجشک های چنارهای خیابان های شهدا و شاهد می افتم...سیل عظیم جمعیت گنجشک ها روی درخت های چنار بلند... صدای جمعیت گنجشک های در تکاپوی جمع کردن دانه ها...و درخت انگور حیاط خانه ی پدری در فصل بهار با برگ های تازه جوانه زده...و بدتر از آن یاد صبح گاه های روستای مختار و باغ های میوه کنار خانه قدیمی مرحوم پدر بزرگم...صبح گاه های روستا سرد و لذت بخش بود..یادش بخیر..
اینجا گاهی اتفاقی متوجه بارش باران می شویم.. حتی بالکن خان
کاسه تبتی
کاسه آواز تبتی یک نوع زنگ است که vibrates و تولید می شود تنبل غنی و عمیق در هنگام بازی. گفته می شود که کاسه آواز تبت نیز به عنوان آواز کاسه یا کاسه های هیمالیا شناخته شده است، که باعث تسکین آرامش و ارائه خواص شیمایی قدرتمند می شود.
راهبان بودایی مدتهاست که از کابوس آواز تبت استفاده می کنند. علاوه بر این، برخی از تمرینکنندگان سلامتی (از جمله درمانگران موسیقی، ماساژورها، و درمانگران یوگا) از کابین آواز تبتی در طول درمان استفاده می کنند.
ک
نصیحت های جالب گنجشک به مرد دمشی
حکایت 3 پند گنجشک
حکایت
کرده اند که مردى در بازار دمشق، گنجشکى زیبا، به یک درهم خرید تا به
منزل آورد و فرزندانش با آن بازى کنند. در بین راه، گنجشک به سخن آمد و به
مرد گفت:« در من سودی براى تو نیست. درصورتی که مرا ازاد کنى، تو را سه
پند مى گویم که هر یک، مانند گنجى است. دو پند را وقتى در دست تو اسیرم مى
گویم و نصیحت سوم را، وقتى آزادم کردى و بر شاخ درختى نشستم، مى گویم.
مرد با خود اندیشید که سه پند از پرنده اى که
نصیحت های جالب گنجشک به مرد دمشی
حکایت 3 پند گنجشک
حکایت
کرده اند که مردى در بازار دمشق، گنجشکى زیبا، به یک درهم خرید تا به
منزل آورد و فرزندانش با آن بازى کنند. در بین راه، گنجشک به سخن آمد و به
مرد گفت:« در من سودی براى تو نیست. درصورتی که مرا ازاد کنى، تو را سه
پند مى گویم که هر یک، مانند گنجى است. دو پند را وقتى در دست تو اسیرم مى
گویم و نصیحت سوم را، وقتى آزادم کردى و بر شاخ درختى نشستم، مى گویم.
مرد با خود اندیشید که سه پند از پرنده اى که
امروز شنبه است. ساعت شیش صبح هم هست. هوا بدجوری خوب است. بذار توصیفش کنم.
توده ابری سیاه بالایِ سرم هست و صدای گنجشکها به گوش میرسد. البته موسیکوتقی (یاکریم) هم رویِ سیمهایِ برق نشسته بود و همان آواز معروفش را سر میداد. نمنمی باران بر رویِ موزائیکهایِ حیاط مینشیند. سرم را تا آنجا که امکان دارد رو به آسمان بلند میکنم. دهانم ناخودآگاه باز میشود.
عجب صبحِ شنبهای شده است. خورشید با نورِ نچندان محکمِ طلائی رنگش، یادآور تلاش در
داستان کوتاه: گنجشک گریان شد بر در سوراخ ساختمان که لانه اش بود نشست و گریان گفت خدایا تا به کی ما دود بخوریم ما همه خواهیم مرد تا کی آب گند جوب خدایا تا کی با هزاران زحمت نان خشکی بدست آوریم وقتی نانوایی ها بسته شد و همه خوابیدند و ظهر شد از دوری مردم خبیث که فقط به فکر خراب کردن دنیای خویشند نانی بدست آوریم گریان بود و می نالید و جیک جیک میکرد و میگفت ما همه خواهیم مرد انسان ها همه ما گنجشک های شهر را خواهند کشت تا اینکه خوابش برد و میدید در خ
- منم دوست داشتم آدم موفقی باشم.
+ چرا نیستی؟
- روزی روی نیمکت از رو رفته پارک نشسته بودم. توجه ام را گنجشکی جلب کرد که مدام از شاخه درخت به پایین سقوط می کرد و سپس به بالا درخت صعود! خیره تر که شدم دیدم گنجشک دیگری که از این دنیا رخت بسته است، در حالی که تکه نان خشکیده ای در دهانش دارد در کنار تنه درخت پیر افتاده است. موضوع اینجاست هر دو گنجشک نر بودند. گنجشک زنده می توانست نان خشکیده را از دهان گنجشک مرده به رباید و در خانواده اش یک آدم موفق لقب بگ
صداسازی و پرورش ادوات صوتی و بالابردن توانایی های شنیداریِ موسیقیاییِ گوش، از جمله مواردی است که در دوره ی اولِ آموزش ، چه در آواز موسیقی اصیل ایرانی و چه در آواز پاپ و کلاسیک در کلاس های آواز تمرین و تعلیم داده می شود.در کلاس های آواز موسیقی اصیل ایرانی، هنرجو پس از طی دوره ی صداسازی ،با تصانیف و ترانه های قدیمی موسیقی سنتی آشنا شده و به تمرین و اجرای آنها می پردازد . در این دوره تکنیک های مربوط به آواز موسیقی سنتی از جمله تحریر - غلت و ... نیز ت
آواز چت
آواز چت,چت آواز,آوازچت
آواز چت اصلی,آواز چت قدیمی,آواز گپ
گپ آواز,روم آواز,چت روم آواز,چتروم آواز,سایت اصلی آواز چت,وبلاگ آوازچت
پرشین چت,چت پرشین,چت روم پرشین
مهگل چت,چت مهگل,چت روم مهگل,مهگل گپ
باران چت,چت باران,باران گپ,باران چت اصلی
مهر چت,چت مهر,مهرچت
آلوچه چت,چت آلوچه
مهسان چت,چت مهسان,چت روم مهسان
صحرا چت,صحرا گپ,چت روم صحرا,چت صحرا
از داخل آکواریوم شیشه ای با تخم های سفید و سیاه بر سر
جمعیتی توده از گنجشک های بال شکسته
نگاه مات مبهوت،خیره بر چهره های دررون آکواریوم
عده ای مثل لنجنخواران چسبیده به آکواریوم
ترس از مردن در هوای آزاد
ترس از کشته شدن، از نوک زدن گنجشک ها
لنجنخوارانی که هیچوقت نتوانستند شنا کردن را یاد بگیرند
اما
ادعاهای بزرگ بدون عمل دارند ....
نقد فیلم خورشید ساخته مجید مجیدی؛
پدوازده سال منتظر ماندیم برای بازگشت یکی از بهترین کارگردانهای تاریخ سینمای ایران به همان سبک محبوبش که با فیلمهایی همچون «رنگ خدا»، «بچههای آسمان» و «آواز گنجشکها» در خاطر عموم مردم جاودانه شدهاند. در تمام این سالها، خیلیها از مجیدی قطع امید کرده بودند و بعید به نظر میرسید دوباره فیلمی، حتی شبیه آن آثار اصیل، روی پردههای نقرهای این کشور به نمایش درآید. او اما، حالا با اثر تازهاش که در ک
از بهترین چت های ایران میتوان به چت روم های زیر اشاره کرد
آواز چت , باران چت , ناز چت , گل چت
شما عزیزان نیز میتوانید با کلیک بر روی لینک زیر وارد باران چت شوید
باران چت
چت روم باران جز شلوغترین چت روم های ایران است . این چت روم از تمام شهر های ایران کاربر آنلاین فعال دارد .
چت , باران چت , نازباران چت , نازی باران چت , نازنین باران چت , آواز باران چت
امروز یه گنجشک افتاده بود وسط خیابون
فکر کنم خورده بود به شیشه ماشینی چیزی ..
یهو متوجهش شدم قبل اینکه ماشینا لهش کنند پریدم وسط خیابون و برش داشتم...
قلبش تند تند میزد و بیحال بود..
هر کاری کردم اب نخورد و هی چشاشو باز میکرد نگاه میکرد..
همونطور که تو دستام گرفته بودمش سوار تاکسی شدم تا زودتر برسم خونه شاید بتونم برسونمش بیمارستان حیوانات نزدیک خونه..
اما از تاکسی که پیاده شدم ... یهو دیدم هر دو تا چشاشو باز کرد و بالهاشو یه تکونی داد و یهو قلبش
من مثل شب های گذشته خواب خوشبختی ندیدم، متاسفم. کنار هم بودن یک رویا نبود، یک انتخاب بود از جانب شما، متاسفم که من نبودم. دو روز پیش وقتی هوا در حال تاریک شدن بود روباه مکار مزرعه آمد کنارم لب رودخونه نشست و گفت: انسان ها دو جوراند. ادمهای که بد اند و حیله خوب بودن بلدند و ادمهای که خوب اند و از خوب بودنشون ناراحت اند. گاهی می توان تاسف جوجه گنجشکی خورد که بعد از اولین پرواز، باد شدید امد و به صخره خورد. من بادِ بودم که مقصر شناخته شد! و شما صخره ا
سنگ ها را نمی دانم .اما گنجشک ها مفت نیستند !قلبشان می تپد .نگویید سنگ مفت ، گنجشک مفت .بعضی آدم ها ؛ ناخواسته ؛ همیشه متهم اند !همیشه مقصرند بخاطر سکوتشان .مهربانی شان .گذشت شان .بی کینه بودن شان .کمک نخواستن شان .بی آزار بودن شان !گویی جان می دهند برای اتهام بستن .و از همه بدتر این که خوبی های شان زود فراموش می شود !
#عادل_دانتیسم
امروز شنبه است. ساعت شیش صبح هم هست. هوا بدجوری خوب است. بذار توصیفش کنم.
توده ابری سیاه بالایِ سرم هست و صدای گنجشکها به گوش میرسد. البته موسیکوتقی (یاکریم) هم رویِ سیمهایِ برق نشسته بود و همان آواز معروفش را سر میداد. نمنمی باران بر رویِ موزائیکهایِ حیاط مینشیند. سرم را تا آنجا که امکان دارد به آسمان خم میکنم. دهانم ناخودآگاه باز میشود.
عجب صبحِ شنبهای شده است. خورشید با نورِ نچندان محکمِ طلائی رنگش، یادآور تلاش در این
امروز شنبه است. ساعت شیش صبح هم هست. هوا بدجوری خوب است. بذار توصیفش کنم.
توده ابری سیاه بالایِ سرم هست و صدای گنجشکها به گوش میرسد. البته موسیکوتقی (یاکریم) هم رویِ سیمهایِ برق نشسته بود و همان آواز معروفش را سر میداد. نمنمی باران بر رویِ موزائیکهایِ حیاط مینشیند. سرم را تا آنجا که امکان دارد رو به آسمان بلند میکنم. دهانم ناخودآگاه باز میشود.
عجب صبحِ شنبهای شده است. خورشید با نورِ نچندان محکمِ طلائی رنگش، یادآور تلاش در
حراماید که عشق هست و از آن بهره نمیبرید. خراباید که عشق هست و قدرش نمیدانید و به کارهای پست و کوچک خویش خوشاید و خدمت عشق نمیکنید و بر تاج سر نمیگذاریدش. حراماید و خراباید و کوچکاید و عظمت و راستی و شکوه نمیبینید. شما با مردگان خوشاید و زندگان را نمیبینید، چرا که تنها زنده زنده دریابد. شما با سایهها خوشاید و با آواهای غم و شادیهای دروغین.
خراباید که به آبادانی نمیکوشید و عرق روح نمیریزید و از وفور روح در خراب
چند روزیه که یه گنجشک کوچولو، هر روز صبح، ساعت 4 و 56 دیقه تا ساعت 5 و 5 دیقه و هر بعد از ظهر، ساعت 2 تا 3 میاد و کنار پنجرم میشینه و آواز می خونه و باید بگم که به بهترین روش ممکن بیدار میشم و بعد از ظهر ها، خستگی از تنم در میره!
حداقل تا وقتی هست و میخونه لبخند از رو لبم پاک نمیشه! :))
فکر کن هوا آفتابی باشه، صدای گنجشنک هم اضافه بشه بهش! دیگه نور علی نوره...
این چند روز وقتی می بینم اومده، تو پوست خودم نمی گنجم!
ولی چرا؟ اون یه پرنده بیشتر نیست!
اتفاقا چو
کجا میروی؟
یک امشب را کمی بیشتر بمان!
"با چشمهایت حرف دارم"
میخواهم برایت از جادههای بیکس شب بگویم
از سوسوی تنهایی ماه در شبهای بیستاره
از کبودی چشمهای دریا در شبهای فراق موج
کجای میروی؟
قدری بیشتر بمان!
میخواهم تا صبح برایت شاملو بخوانم!
یا نه، بمان تا برایت آیدا بخوانم در شبهای بی احمد
مفاتیح بخوانم ،فراز به فراز دعای اجابت
بمان!
میخواهم برایت آواز بخوانم
چنگ بزنم
شاید هم تا سپیده یک نفس در شیپورها بدمم
باید تمام مرد
خانه را که تعمیر کردیم، اطراف پنجره را گچ نگرفتیم. دیشب از روزنه های کنار پنجره یک گنجشک سیاه بخت وارد اتاقم شده و خودش را دیوانه وار به در و دیوار میکوبید. دمش کنده شد، بالهایش تمام زخمی شد.
من در همان حالت خواب و بیداری، پنجره اتاق را باز کردم تا خودش را نجات بدهد. در همان حال به رخت خواب برگشتم و به خواب عمیقی فرو رفتم.
با صدای اذان که در گوشم سوت کشید بیدار شدم و به اطرافم نگاهی انداختم. هوا خیلی سرد و کشنده بود و من تنم در برابر سرما نازک و
یکی بود یکی نبود توی جنگل های استرالیا کنار یک رود خانه درخت بزرگی قرار داشت که کبوتری با جوجه هایش روی آن درخت زندگی می کردند هر چه جوجه ها بزرگتر می شدند به غذای بیشتری نیاز داشتند برای همین کبوتر مادر و پدر با هم به دنبال غذا رفتند.
یک روز که جوجه ها تنها مانده بودند، یک گنجشک قشنگ پر زد کنار لانه جوجه ها نشست، جوجه ها که تابحال هیچ پرنده ای جز مادر و پدر خودشان ندیده بودند با دیدن گنجشک از ترس سرهایشان را زیر پرهایشان کردند «مثلا پنهان شدند
آموزش تخصصی و حرفه ای آواز و خوانندگی بهمراه سلفژ تحت نظر خواننده موسیقی پاپ حمید چیت ساز
علاقمندان به خوانندگی میتوانند بعد از گذراندن دوره آموزشی آواز پاپ
توانایی بالایی در ارائه تکنیک ها و تحریرهای آوازی کسب کنند و پس از پایان
دوره در جهت ارائه آلبوم موسیقی گامی بزرگ در راستای اهداف خود بردارند که
مسلما پیش زمینه فعالیت حرفه ای شما می باشد
مباحث آموزشی در کلاس (آموختن روش صحیح آوازی - فن ادای کلمات - فن
ادای احساسات - تئوری موسیقی - هارم
ـ خــونـدنــش بــد نــیــس... ـ جغدی روی کنگره های قدیمی دنیا نشسته بود. زندگی را تماشا می کرد. رفتن و ردپای آن را. و آدم هایی را می دید که به سنگ و ستون، به در و دیوار دل می بندند.جغد اما می دانست که سنگ ها ترک می خورند، ستون ها فرو می ریزند، درها می شکنند و دیوارها خراب می شوند.
او بارها و بارها تاجهای شکسته، غرورهای تکه پاره شده را لابلای خاکروبه های کاخ دنیا دیده بود. او همیشه آوازهایی درباره دنیا و ناپایداری اش می خواند و فکر می کردشایدپر
همه چیز شکل بهار است. گنجشک ها آواز می خوانند. خانه به هم ریخته و خالی از فرش است. عطر گوجه پلوی مامان خانه را برداشته. هوای کرمان گرم است. آفتابی است. درخت خرمالو نزدیک به جوانه زدن است. چند روز دیگر خانه مرتب می شود. سین های سفره هفت سین را تهیه می کنیم و باغچه را هرس می کنیم. خودم را در آیینه نگاه می کنم و به امسال فکر می کنم. به امسال که جز دوست داشتنت، سخت و باشکوه دوست داشتنت هیچ نداشت. اگر دوست داشتنت نبود آبان و دی و بهمن و اسفند را چگو
دراز کشیدهام روی تخت و قصد باز کردن چشمهایم را ندارم. از قبل پنجره را کمی باز گذاشته بودم و حالا صدای گنجشکها اتاق را برداشته. شرایط مطلوبیست. نفس عمیق میکشم و به غرغرهایشان گوش میکنم. چیزی نمیفهمم. لابد یک مشت خاله گنجشکه، غروبی جمع شدهاند دور هم و دارند به زبان گنجشکی، از در و همسایه باهم حرف میزنند. مثلا خاله گنجشکهٔ شمارهٔ یک به خاله گنجشکهٔ شمارهٔ دو میگوید: «شنیدی پسر کوچیکهٔ گنجشک کلهسیاه دیروز چه کرد؟ پیپیاش را صاف
براساس مطالعهای که در مجله Proceedings of the National Academy of Science (PNAS) منتشر شده است، گروهی از نورونها به نام گانگلیون قشری قاعده ای(کورتیکوبازال) مغزی برای یادگیری صوتی در پرندگان جوان مهم است اما در پرندگان بالغ اینگونه نیست.
ادامه مطلب
دانلود رایگان فیلم آواز در خواب با لینک مستقیم
دانلود آواز در خواب کیفیت عالی ۱۰۸۰p
تیزر رسمی فیلم آواز در خواب
لینک دانلود قرار داده شد
موضوع فیلم : فتحی با بازی حمید لولایی که بسیار خسیس است روح شریک خود را در خواب میبیند. او با گذشته، حال و آینده خود مواجه میشود و سخت تحت تاثیر قرار میگیرد ...
Fathi plays the ghost of her partner in a dream with the play of Hamid Hooli who is very tired. He does, however, empower himself and his decisions and has significant power.
ادامه مطلب
#سحرنوشت ۲حرف زدن خوب است. گاهی فکر میکنم آدم اگر حرف نزند دق میکند، در خود میپوسد. اما من دلم میخواهد با تو حرف بزنم. دلـ❤️ـم میخواهد بنشینم کنارت و زل بزنم توی چشمهای آشنایت و با ذوق برایت حرف بزنم. هی درد دل کنم و هی تو سربجنبانی و آرام بگویی: «میدانم، همه را میدانم» آن وقت است که تمام اصول روانشناسی مکالمه را دور میریزم و عاشق همین «میدانم» گفتنهای وسط کلامت میشوم. اصلا همین که تو میدانی کافیست، گفتن من فقط بهانه
« زاغکی قالب پنیری دید
به دهان برگرفت و زود پرید
بر درختی نشست در راهی
که از آن میگذشت روباهی
روبه پرفریب و حیلتساز
رفت پای درخت و کرد آواز
گفت به به چقدر زیبایی
چه سری چه دُمی عجب پایی
پر و بالت سیاهرنگ و قشنگ
نیست بالاتر از سیاهی رنگ
گر خوشآواز بودی و خوشخوان
نبودی بهتر از تو در مرغان
زاغ میخواست قار قار کند
تا که آوازش آشکار کند
طعمه افتاد چون دهان بگشود
روبهک جست و طعمه را بربود »
ترجمه حبیب یغمایی
با خوشحالی میدوید سمت گنجشکهایی که روی زمین نشسته بودند، تا میخواست خوشحالیش را با "رسیدن" کامل کند، گنجشکها میپریدند. بهانه میگرفت که "توتو" ها را میخواهد، که چرا میروند...
حاشیه:
با خودم فکر میکنم شبیه بچهای هستم که دلم پی یک پرندۀ نشسته میرود. پرندهای که کارش پریدن و رفتنست. هیچچیز موقتیتر از نشستن یک پرنده نیست...
یا دائمُ یا قائم...
انما هذه الحیاة الدنیا متاع و ان الاخرة هی دار القرار (غافر/39)
من آن گنجشک در زمستان هستم که خداوند در لانه ام نه سقف ساخته و نه مرا به خواب زمستانی می برد. مرا رها کرد و گفت اگر تا بهار زنده ماندی پاداش می گیری. نه اونقدر زیبا هستم که در قفس حبس شوم و نه یاری تا خود را در آغوشش افکنم. من یک رها شده هستم که نیازم برای دیگری یک بودن است. درختان خشکیده و پنجره ها بسته، کدام نور امیدی برای پرستیدن. من کافر نشدم که شیطان هم از درس عبرت من آموخته است. می گویند: باید مرد؟! اما مرگ پایان دهنده رنج ها نیست. این را زمانی
دانلود فیلم ایرانی آواز در خواب
دانلود فیلم آواز در خواب : فیلمی جذاب و تماشایی به کارگردانی آرش سجادی حسینی است که در ژانر طنز تولید شده است فیلم سینمایی آواز در خواب با بازیگرانی مانند حمید لولایی، رضا شفیعی جم، نادر سلیمانی ساخته شده شما می توانید فیلم جدید آواز در خواب را از سایت پیشگام مووی دریافت و دانلود نمایید.
کارگردان : آرش سجادی حسینی
موضوع : کمدی ، اجتماعی
سال ساخت : 1397
سال انتشار : 1398
محصول : ایران
بازیگران عبارتند از : حمید لولای
با خوشحالی میدوید سمت گنجشکهایی که روی زمین نشسته بودند، تا میخواست خوشحالیش را با "رسیدن" کامل کند، گنجشکها میپریدند. بهانه میگرفت که "توتو" ها را میخواهد، که چرا میروند...
حاشیه:
با خودم فکر میکنم شبیه بچهای هستم که دلم پی یک پرندۀ نشسته میرود. پرندهای که کارش پریدن و رفتنست. هیچچیز موقتیتر از نشستن یک پرنده نیست...
یا دائمُ یا قائم...
انما هذه الحیاة الدنیا متاع و ان الاخرة هی دار القرار (غافر/39)
محبوبم؛ دست های مهربان و پاهای نجیب و فرمان برداری دارم اما مرا به جاهایی میبرد که شما انجا نیستیددست های مهربانم شب ها سرم را نوازش میکنند.گاهی دست راستم را میبینم که زنبیلی گرفته و دست چپم پرتقالی از درون زنبیل بر میدارد .پرتقال ها بوی شما را میدهند و سیب ها هم و جعفری ها و ترخون ها و ریحان ها هم بوی شما را میدهند.محبوبم دیروز تماما جمعه بود کنار خیابان ایستاده بودم انسو تر درختی بود مملو از ازدحام گنجشک ها میخواستم مشتی گنجشک برایتان بیاور
از فراقت , من فراغت را نمی جویم هنوز یک نفر بی آنکه باشد , هست و با اویم هنوز شعر گفتن را غمت چون خوب یادم داده ست نکته ای گفتی به تفسیرش غزل گویم هنوز گفتم از جان بگذرم تا گردم از جانان رها پای بر چشمم نهاد از خاک می رویم هنوز برکه با تصویر ماهش عشق بازی می کند دوری و سرمستی از یاد تو می بویم هنوز من نه یک دم زندگی کردم نه مردم بعد تو شانه ات گم شد , پریشان ست گیسویم هنوز فصل کوچ ست و پرنده خانه اش را ترک کرد من که ره با اختیار خود نمی
Heidi's Song 1982 1080p BluRay,آهنگ هایدی,انیمیشن آواز هایدی Heidi's Song,دانلود انیمیشن Heidi's Song 1982,دانلود رایگان انیمیشن,دانلود زیرنویس فارسی Heidi's Song 1982,دانلود فیلم Heidi's Song 1982 دوبله فارسی,دانلود کارتون آواز هایدی,دوبله فارسی کارتون Heidi's Song 1982,رابرت تیلور,سایت دوستی ها,کارتون Heidis Song با لینک مستقیم,کارتون کلاسیک,لورن گرین,موزیکال,هایدی,
ادامه مطلب
بگذار گنجشکهای خُرد در آفتاب مهآلود بعد از ظهر زمستان
به تعبیر بهار بنشینندو گلهای گلخانه در حرارت ولرم والر به پیشواز بهاری مصنوعی بشکفند.سلام بر آنان که در پنهان خویش بهاری برای شکفتن دارند
و میدانند هیاهوی گنجشکهای حقیر، ربطی با بهار ندارد حتی کنایهوار!
بهار غنچه سبزی است که مثل لبخند باید بر لب انسان بشکفد
بشقابهای کوچک سبزه، تنها یک «سین» به سینهای ناقص سفره میافزاید
بهار کی میتواند این همه بی
یکی بود یکی نبود توی جنگل های استرالیا کنار یک رود خانه درخت بزرگی قرار داشت که کبوتری با جوجه هایش روی آن درخت زندگی می کردند هر چه جوجه ها بزرگتر می شدند به غذای بیشتری نیاز داشتند برای همین کبوتر مادر و پدر با هم به دنبال غذا رفتند.
یک روز که جوجه ها تنها مانده بودند، یک گنجشک قشنگ پر زد کنار لانه جوجه ها نشست، جوجه ها که تابحال هیچ پرنده ای جز مادر و پدر خودشان ندیده بودند با دیدن گنجشک از ترس سرهایشان را زیر پرهایشان کردند «مثلا پنهان شد
قلب جغد پیر شکست
جغدی روی کنگره های قدیمی دنیا نشسته بود. زندگی را تماشا میکرد. رفتن و ردپای آن را. و آدمهایی را می دید که به سنگ و ستون، به در و دیوار دل می بندند. جغد اما می دانست که سنگ ها ترک می خورند، ستون ها فرو می ریزند، درها می شکنند و دیوارها خراب می شوند. او بارها و بارها تاجهای شکسته، غرورهای تکه پاره شده را لابلای خاکروبه های کاخ دنیا دیده بود. او همیشه آوازهایی درباره دنیا و ناپایداری اش می خواند و فکر می کرد شاید پرده های ضخیم دل آدمه
خرمالوها را به گنجشک ها بفروش: ماجرای خواستگارهای دختر داستان دنبال کردنیست
خرمالوها را به گنجشک ها بفروشنویسنده: محمد حنیفانتشارات جمکران
خلاصه:
ماجرای دختری به نام ریحانه که ۴ خواستگار سمج همزمان دارد. او خودش در ابتدا یکی از آنها را می پسندد ولی بعد متوجه می شود یکی دیگرشان که نامش امیریل است از همه بهتر است ولی پدر خانواده پسرعمه ریحانه را قبول می کند و ریحانه به خاطر بیماری قلبی پدر کوتاه می آید و تن به ازدواج می دهد و بعد با خیانت
امروز میخوام براتون اپلیکیشنی معرفی کنم که واقعا خیلی برای خودم جذاب بود و به دردم خورد!
مخصوصا اگه شما هم مثل من آدم استرسی هستین حتما این اپو داشته باشین.
────♡────
تو این اپلیکشین انواع و اقسام صداها هست مثل:
صدای جنگل، صدای نسیم ملایم، صدای آبشار، صدای قطار، صدای کافه، صدای شهر، صدای نرم ماشین لباس شویی( من دیدم بعضیا که با صداهای خیلی عجیبی آرامش میگیرن)، ملودی مدیتیشن، صدای بارون با ریتم های متفاوت، صدای برکه، صدای کهکشان و کلی ص
امروز میخوام براتون اپلیکیشنی معرفی کنم که واقعا خیلی برای خودم جذاب بود و به دردم خورد!
مخصوصا اگه شما هم مثل من آدم استرسی هستین حتما این اپو داشته باشین.
────♡────
تو این اپلیکشین انواع و اقسام صداها هست مثل:
صدای جنگل، صدای نسیم ملایم، صدای آبشار، صدای قطار، صدای کافه، صدای شهر، صدای نرم ماشین لباس شویی( من دیدم بعضیا که با صداهای خیلی عجیبی آرامش میگیرن)، ملودی مدیتیشن، صدای بارون با ریتم های متفاوت، صدای برکه، صدای کهکشان و کلی ص
باران. باد. درخت. گنجشک. گنجشک؟ ترقه. صدا. دعوا. خانه. الگو. الگو. الگو. الگو. ذهن. هنر. حال. هنر. هنر. هنر. درس. دوست. شیشه. چای. آبی. خالی. محبت. نخواستن. نخواستن. نخواستن. نوشته. فیلم. صدا. حرکت. خسته. خیال. سیاه. سفید. رنگی. لباس. آبی. آسمان. رعد. برق. وبلاگ. کلمه. الگو. الگو. الگو. الگو. ایده. تلاش. نظر. خیال. تلاش. وَهم. تلاش. تلاش. تلاش.
اولین جوانه های سبز معصوم از شاخه ها سربرمی آورد. ننه داد میزند: سنگ به شکمتان ببندید! جوانه درختمان را نخورید مرگ خورده ها!
من هم با طعنه و شوخی میگویم: ننه جان! اصلا من این درخت را برای گنجشک ها کاشته ام. این ها هم خدایی دارند، بفرمایید شکم این بی زبان ها نباید سیر بشود؟
اخمهایش را در هم میکشد و با جدیت میگوید: خوبه خوبه! پس فردا این گنشجک ها را بیار توی اتاق، براشون غذا بپز، دورشون راه برو، بهشون هم بگو ننه.
از روی لج، یکی از کتابهایم را برمیدار
توهّم عمیق تنزّه و جهل مرکّب عقل؛ آنگاه که من اینم و تغییر نخواهم کرد! هر که خود بر حق پنداشت دیری نپایید که دود شد و خاکسترش بر باد. پندار خفتگان و گفتار خفتگان و کردار خفتگان؛ جنازگان معاش پست و بقای هرزه.
مرگ میبلعد و زندگی میزاید. انسان میستاند و روح میبخشد. قدرت میچلاند و عشق میگسترد. ابلیس زوزه میکشد در گوشههای تار، شاید که آواز خداوند به گوشها نرسد. ای نادانسته دانش طرب! ای ننوشیده بادهی جان! ای کر! این آواز از درون است.
حالا رسیدیم به فصلی که قبل از ظهرش نور کمرنگی از پنجره ی اتاق کم نورم میاد داخل و من پاهام رو میذارم روی میز تا نور قلقلکم بده...امروز سر مبحث constipation بودم و همزمان حمام آفتاب میگرفتم که چشمم افتاد به درخت روبه روی پنجره ی اتاقم،دوتا پرنده ی قشنگ که فکر میکنم شاید بلبل بوده باشن نشستن روی یک شاخه جیک تو جیک هم...چند دقیقه ی طولانی نگاهشون کردم...هر کدوم به نوبت بالهاش رو باز میکرد و اون یکی به زیر بالهاش نوک میزد...نمیدونم شاید این هم معاشقه ای به س
سخن عشق، بیان خاموشیست، گفتِ نگفتن است. سالک خدا، مجرای آوای خداست، چرا که آنجا که سخن نیست موسیقیست و موسیقی کلمه است که به رقص برخاسته. عارف عاشق، رقصان است، چه خفته چه بیدار، چه نشسته چه برخاسته، عالم از او در رقص است.
عارف محتکر از نور باخته است، عارف بخشنده با موسیقی برده است. عرفان عشق، بیان موسیقی خداست. کلمات خواندهشده کاری نمیکنند، آن همّت سالک است که برخیزد، بیرون رود و آنچه از درون آموخته در بیرون بیامیزد و صحنهی دلمردهی
صدای آواز می آید. آوازی غمگین که در هوای بارانی همراه با قطره ها خیس می شود و سنگین. کش می آید و تا ابد ادامه پیدا می کند. از آن آوازهایی که دلت نیم خاوهد منبعش را کشف کنی یا اصلا دلت نمی خواهد بروی پی اش تا نزدیک شوی و مفهوم شود شعرش! از ان آوازهایی که اگر نخواهی بشنوی هم می شنوی! اگر نخواهی گوش دهی هم در گوشت فرو می رود و تا مغز خاطرات را می کاود.
...
امروز کسی می گفت مرگت را به تاخیر بینداز! اینقدر ابزار و آلات دست عاملان مرگ نده! نشسته بودم در اتا
میخواستم از حسین منصور حلاج بنویسم دیدم حلاج است و اسرارش و راز باز نگفتن بهتر. دیدم هنوز آنطور که باید نمیفهمم وقتی میگوید: «در عشق دو رکعت است که وضوی آن درست نیاید، الا به خون.» یعنی چه؟ هنوز درک نمیکنم عظمت آنجا که از یک یک اندام او آواز میآمد: اناالحق، آنجا که از خاکستر او آواز میآمد: اناالحق، آنجا که خاکسترش را بر دجله ریختند و بر آب هم میگفت: اناالحق. دیدم حالا که هیچ، هزار سال دیگر هم که بگذرد نمیفهمم
طبقه سوم ساختمان پزشکان، توی مطبش، پشت پنجره ایستاده است. آخرین بیمارش همین چند لحظه پیش رفت. امروز کمی زودتر مطب را ترک می کند تا به دیدن ننه یوسف برود. کمی خسته است شاید هم کلافه! روسریش عقب رفته، دسته ای از موهاش روی پیشانی اش ریخته اما دستانش پی مرتب کردنشان نمی رود. هر وقت می خواهد به دیدن ننه یوسف برود حال و روزش همین است. ناآرام می شود و دل آشوبه می گیرد؛ اما دلتنگی مجالی به پیشروی این تشویش نمی دهد. نگاه همیشه گله مندش را به آسمان می اندا
بالاخره نقاشی اش تمام شده بود و بوم بزرگ را به زحمت روی دیوار نصب کرده بودم. تصویرش تمام دیوار پذیرایی را پر کرده بود. چند قدم عقب رفته بودم و با دقت به نتیجه ی کارم نگاه می کردم؛ برش های تکه تکه شده از فرش و گلیم های دستباف، با رنگ های لاکی و اناری... همین طور به ترکیب بندی هر قطعه نگاه می کردم و از خودم متشکر بودم؛ "خوب کار کردیا!... آفرین!!" یکباره اما نمی دانم چطور سوراخ کوچکی از وسط بوم باز شد و جثه ی ریز و نحیف یک گنجشک از آن بیرون زد. گنجشک ِبیخی
نگاهت را از چنگال کابوس های دهشتناک بستان و به آغوش صبح بسپار. بی تردید چشم روشنی صبح، تحقق رویایی زیباست. اکنون غمزه بهار میهمان چشمان خریدار توست. با مهر با لبخند به شکوفه ها و شقایق، عندلیب و پرستو، به بهار خوشآمد بگو. با رقص قبای سبز بهار در نسیم برقص. با آواز چوپان در چمنزار، سرود زندگی را زمزمه کن. عطر زنبق ها و بابونه های وحشی را بغل بزن و فصل نو را به خانه دلت دعوت کن. جانا! خورشید همچنان از پشت پرچین تاریکی طلوع می کند. هیاهوی گنجشک ها هم
گنجشکه نشسته رو شاخه درختی که تو حیاط شرکته، گردنش رو هی میچرخونه این طرف و اون طرف و نوکش رو فرو میکنه بین پرهاش، از پشت پنجره بهش میگم، انقدری پرنده شناسی حالیم نیست که بفهمم داری چیکار میکنی، اما چطوره که تو گردنت درد نمیگیره با این همه چرخش اما گردن من حتی بدون این چرخشها درد داره؟!
یه نگاه عاقل اندر سفیه میکنه و باز نوکش رو فرو میکنه بین پرهاش.
شاکی میشم و میگم اونجوری نگاهم نکن! خب جوابمو بده!
نوکشو با ناز و کرشمه از تو پرهاش در میار
حسین علیزاده (زادهٔ ۱ شهریور ۱۳۳۰ تهران) ردیفدان، آهنگساز، پژوهشگر و نوازنده تار و سهتار ایرانی و نامزد دریافت ۳ جایزه گرمی است.
وی یکی از چهرههای تحسینشده موسیقی فیلم در ایران بهشمار میآید و آثاری چون دلشدگان (۱۳۷۰)، گبه (۱۳۷۴)، زشت و زیبا (۱۳۷۷)، زمانی برای مستی اسبها (۱۳۷۸)، لاکپشتها هم پرواز میکنند (۱۳۸۶)، آواز گنجشکها (۱۳۸۷) و ملکه (۱۳۹۰) از ساختههای اوست. .[۱] وی با کسب ۴ سیمرغ بلورین برای فیلمهای گبه، زشت و زیبا، آو
بزرگواری و بزرگی از تو نیرو میگیرد. هرچند در گوشههایی و به منظر جهان نیستی، لیکن ناگریز جهان از تو پر است، و جهانیان گرچه از تو بیخبرند، از تو پرند. عاشقی و عشق از تو به خود مجهّز است. عاشقی از توست که عاشق است، محبوب من!
آوازهی توست در هر سو، ای بلندترین آواز خاموشی! ای ناخواندهترین کلام و ای کلمه از تو ملبّس. کلمه تویی که در جهان پاشیده. کلام تویی و نام تویی در هنگامهی وصل، و در بیرحمترین هجرانیها، آن هنگام که هجرانی به شوق وصل
موزیک یک شکل هنری و فعالیت فرهنگی است که رسانه آن صدا به موقع سازمان یافته است. تعاریف کلی موسیقی شامل عناصر متداول مانند قلم (که حاوی ملودی و هماهنگی است ) ، ریتم (و مفاهیم مرتبط با آن سرعت ، متر و بیان ) ، دینامیک (بلندی و نرمی) و خصوصیات صوتی Timbre و بافت (که هستند گاهی اوقات "رنگ" صدای موسیقی نامیده می شود). مختلف سبک و یا انواعممکن است موسیقی بر بعضی از این عناصر تأکید کند ، تأکید کند و یا از آن چشم پوشی کند. موسیقی با طیف گسترده ا
تو درخت سبز تناوریکه شاخههایت در هر بهارگنجشک های شهر را بی منت، به مهمانی میخواندو منپیرمردی خسته را میمانمکه شخم زدهتمام خاک سرزمین اش رااز غرب تا شرقو اکنون زیر سایه ی آن درختخستگی یک روز سخت را از تن بیرون میکند.
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
نشستهام روی تخت و تکیه دادهام به دیوار کناری. از تخت بالا، میشود بیرون را از پنجره دید. چون دریچههای کوچکتر بالای پنجره با کاغذکادو گلگلی پوشیده نشدهاند.
بیرون را نگاه میکنم. چشمم میخورد به بلوک کناری، طبقه دوم جلوی پنجره چیزی ریختهاند. گنجشکها و پرستوها( مطمئن نیستم اسمشان پرستو باشد. بالهای مشکی دارند و کشیدهتر از گنجشکها هستند. صدای دلنشینی هم دارند. همین حالا سرچ کردم و سرک کشیدم که با عکس پرستوهای گوگل مقایسه
بیا با من زندگی کنتا بنشینیمروی صخرههاکنار رودخانههای کمعمق
بیا با من زندگی کنتا میوهی بلوط بکاریمدر دهان یکدیگرو این آیین ما شود
برای سلام گفتن به زمینپیش از آنکه پرتمان کنددوباره به میان برفهاو حفرههای درونمانلبریز شود ازناگواریها
بیا با من زندگی کنپیش از آنکه زمستان دست بکشداز تنها بالشتیکه آسمان تا به امروز بر آن سر گذاردهو حفرههای درونمانلبریز شود از برف
بیا با من زندگی کنپیش از آنکه بهاراین هوا را ببلعدو پرندگ
خاطرات ِ چادر مشکی
گفت: به خدا اعتقاد داری ؟گفتم: با تمام وجود حس اش کردمگفت: چه جوری ؟گفتم: هر کسی خودش باید خدا رو یه جوری پیدا کنه حس کنه یا شایدم لمس اش کنه و صداشو بشنوه منم وقتی هشت سالم بود دنبال خدا گشتم میخواستم ببینم اصلا هست یا نهمیخواستم ببینم اون خدایی که پنج شنبه ها توی صف مدرسه بعد از دعای فرج سه بار بلند صداش میکردیم و میگفتیم خدااا اصلا صدامونو میشنوه !؟میخواستم پیداش کنم و بهش بگم ارزوهامو... فکرامو ...تصوراتمو چیزی ازش نم
صبح قشنگیه :)
اواز گنجشک و خنکی هوا و ســــــــــکــــــــوتـــــــــــــــــــ!
یه لیوان چای ریختم تا خواب رو از سرم بپرونه.
میگن سالی که نکوست از بهارش پیداست.امیدوارم باقی امروز هم مثل صبحش باشه!
+ کجایی آلاء دلم برات تنگ شده...
نیهیلیست
کسی است که عقیده دارد، هیچ چیز معنی ندارد و هر کاری مجاز است. اما سارتر عقیده داشت
زندگی باید معنایی داشته باشد. ولی خود ماییم که به زندگی معنا می دهیم. وجود داشتن
به معنای آفریدن زندگی خود است.
یوستین گردر
این که
چیزی نیست تازه اصلش مونده ، من وقتی فهمیدم داروین موحد بود تازه فهمیدم که خیلی
چیزها هست که باید بدونم ولی
وداع
با رقص
توضیحات:وداع
یعنی خداحافظی – برای پذیرش مفاهیم جدید باید با مفاهیم
کهنه خداحافظی کرد.
خدا خودش
گفته اگر
درد دارم همیشه .
نمیدونم کجام درد میکنه و چرا !
ذهنم
روحم
روانم
دلم
نمیدونم واقعا .
وراجی میکنم .
الکی میخندم .
فعالیت میکنم .
همه اش واسه اینکه کسی نفهمه که درد دارم . دردم شده حریم خصوصی .
حریمی که شده گوشه ی این وبلاگم .
خوبی مخاطب خاموش همینه دیگه .
فکر میکنی داری توی دفترچه ی یادداشت رمز دار مینویسی . یادداشت های کاملا یواشکی !
بی خیال ربات ها که پست هام را کپی میکنن .
بی خیال اونایی که میخونن و سکوت میکنن .نه من میشناسم شون نه اونا منو.
بی خیال او
5️⃣یکی از مشغولیتهای ماها که پارکینگ نداریم نقاشی است. نقاشی گنجشکها روی شیشه ماشینم معمولا سیاه و سفیده. ولی یه مدته که از رنگهای قرمز و بنفش هم توی نقاشیها استفاده میکنند؛ این نشون میده که توتا رسیدن. + وقتی بیشتر دقت کردم دیدم از نارنجی رقیق هم به ندرت استفاده شده؛ اگه گفتید این رنگ رو از کجا میارن؟
6️⃣براى سمینارى کویت رفته بودم. با دکتر عبدالله نفیسى در خانه اش دیدار کردم. او موضعى ضد ایران، ضد شیعه، ضد انقلاب اسلامى و حزب الل
Song of the Sea 2014 720p x265 HEVC,انیمیشن Song of the Sea 2014 با زیرنویس فارسی,انیمیشن های 2015,بلوری,جایزه اسکار,دانلود Song of the Sea 2014 1080p,دانلود انیمیشن Song of the Sea 2014,دانلود انیمیشن آواز دریا Song of the Sea 2014,دانلود رایگان,دانلود زیرنویس فارسی Song of the Sea 2014,دانلود کارتون Song of the Sea 2014 720p,دانلود کلاه قرمزی 94,دوبله فارسی,نسخه کم حجم,
ادامه مطلب
فیلم حمایت استاد اکبر گلپایگانی از نشست آیین آواز و تمجیدش از صدای علی شیرازی به همراه نظرش دربارۀ آواز و آوازخوانان و دست گیری از جوانان
توسط لیلا رضائی در 30 مرداد 1398گزارش
موسیقی فارس- به گزارش سایت انجمن موسیقی ایران اکبر گلپایگانی آوازخوان پیشکسوت و صاحب سبک با صدور پیامی تصویری، حمایت همهجانبۀ خود را از تلاش کانون موسیقی ارسباران در ارائه مرتب و منظم نشست ماهیانه آیین آواز اعلام کرد. استاد آواز ایران گفت: «لازم میدانم ارادت و اح
تنها
تکان دست تو کافی بود تا سیب ها رسیده فرو ریزند
از شاخه های ترد جوان ناگاه گنجشک های
زمزمه برخیزند
آن شاخه های ترد جوان هر صبح پیچیده
در حلاوت لحنت بود :
"این سیب ها رسیده تر از صبح اند
، این سیب ها چه وسوسه انگیزند"
بعد از بهار های پیاپی باز گنجشک ها
هنور همین جایند
گنجشک ها ادامه ی خورشیدند ، گنجشک ها
ترنم یکریزند
شب عاشقا نه های مرا مهتاب با موج موج
چشمه ،رها می برد
از کوچه باغ ها که درختانش شهری
غزل به شیوه ی تبریزند
با هر نسیم
تن و بدنم می لرزد، وقتی میبینم گنجشک ها از سرمای زیاد، خودشان را روی سیم برق ها باد کرده اند!
ترس این را دارم که ناگهان بترکند. به طور بیمارگونه ای کل روزم را به این موضوع فکر میکنم. شاید اینها مقدمه مرضی سمج باشد، شاید اینها همه نشانه است!
"آواز گنجشکها" فیلم به یاد ماندنی مجید مجیدی کارگردان مشهور ایرانی به شرح زندگی خانواده فقیری میپردازد که برای تأمین مخارج درمان کمشنوایی دختر خانواده مجبور به مهاجرت از روستا به شهر شده و در خانهای محقر در حاشیه تهران ساکن میشوند.
در حالیکه پدر برای کسب درآمد با مشکلات متعددی مواجه است ناگهان روزی سقف بخشی از خانه بر سر او آوار شده و...
هفته پیش رو به نام پیشگیری از سوانح و حوادث نامگذاری شده.
آتش سوزی پلاسکو، انفجار کشتی سانچی،
تا چشم سوی دیدن داشت بی برگی بود و عریانی. طبیعت به بهایی اندک طراوتش را به پیشکشی پاییز برده بود؛ بی تردید بهای ناچیزی است تماشای رقص باله زنی نارنجی پوش با رخی زرد، گیسوانی سرخ و آوازی که گویی ناله برگی ست در حال جان دادن، زیر گام های مردی با کفش های براق.
طبیعت، مخمور از شراب کهنه پاییز به تماشای تن رنجور خویش نشسته بود. زن نارنجی پوش همچنان می چرخید و می رقصید و آواز بی برگی سر می داد. بادی سرد و منحوس زوزه می کشید. ابرهای تیره و هولناک مجال ن
به عمق تاریخ رفتن و خویش را بازشناختن؛ خویش را یابیدن، و در امتداد خویش برخاستن و بال گشودن. در خون خویش غلتیدن و از خون خویش برخاستن، چو ترانهای ناگاه، چو شاهینی بیزمین. کلمه! ای تپش جاویدان! ای خون سرخ انار! از تو هرگز بازنایستادم، و این بار به تقدیری خوشتر، خموشتر، پرخروشتر باز میگردم.
آواز بازگشت، اگرکه سرزمین نور آغوش بگشاید، و به کلبهای و لقمهای نان و شراب، خادم کوچک خویش به جان پذیرا شود. پیمان دل به جا آوردم و خانهی دیو
هیچ کس هیچ وقت هیچ قصه ای را برای همیشه ناگفته نمی گذارد.
آن که می گوید بعضی حرف ها را دوست ندارد به کسی بگوید ، در حقیقت دوست ندارد به تو بگوید.
آدم تمام فکرهایی که کرده را یک روز می گوید. بالاخره می گوید اما بعدش دوست دارد بقیه فراموش کنند چه گفته است ، آخر آدم رازهایی دارد که نباید کسی بداند ولی ناچار است بگویدشان که خالی شود.
از لبخندهای صبح و انرژی های مثبت تهوع آورش که بگذری می دانی آدم موجود مفلوکی ست. می گوید و می خواهد نگوید.
به خودت فک
نوای بلند آزادی؛ عشق. نوای بلند عدالت؛ همین که جاریست بر زمین. آواز رسای خداوند بر زمین، در هر ثانیه، در هر دل؛ بیایید ای آلودگان و برکت یابید، و ای زهدپیشگان و ای مفسدان و مختلسان وهم و پروا، بمیرید و در دادگهان عدل الهی، تواضع و محبت و یاری بیابید.
این روحانیون، این شیاطین ملبّس رنگارنگ، گفتا یک دو روزی خوش باشند، فردا حصر و حبس و تعزیر و غرامت، به دستان خویش. و این مردمان، یک دو روزی از کردهی ناصواب خویش در رنج و ندامت، فرداشان شادی و ن
روح از این حجلهی بیعشق به جایی برودبدرد خرقه و در سوی نوایی برود گوش کن تا شنوی از فلکت صد آوازجان رحیل است پی نور و صدایی برود ساقی از مغفرت باده گرم نام دهدشاید این دلشده امشب به هوایی برود خانهام میکدهها گشته، چه سرگردانم؟قول حق نیست به یابنده جفایی برود کاسهی عقل سر چرخ عداوت شکنممرغ دل بال کشد نغمهسرایی برود دلقک وهم بجنبانده سر از محنت عقلوقت آن است که این گلّه چرایی برود هر چه جز باده مرا عطر ندامت بدهدجان چو بشنید بوی با
غم این فاصله تا چند خوری ای دل مستدور شو از دم این جمعیت نقشپرست آن که دشوار در آمد به طریق ازلیرازش آسان نکنم فاش به نامردم پست گم نخواهد شدن و جلوه نبازد به مجازحق به برکت بدهد بادهاش از ساغر هست سوی ما گیر و مرو از ره بیگانه دمیآن که این رشته نگه داشت به ناگه مگسست دل میالای به شرّ و برو زان چشمهی پاکجرعهها نوش کن و گوش کن آواز الست خلقت آهنگ دگر کرده که باز آوردتجان بهایش بُد و آن کهنه بتانی که شکست دیدمت خسته و نالان به دلی خوابز
نام اثر: آواز در خواب
کیفیت ها: full hd 1080p – hd 720p – sd 480p
مخاطب: بزرگسالان
نوع فیلم: سینمایی
محصول: ایران
موضوع: اجتماعی
نویسنده و کارگردان: آرش سجادی حسینی
تهییه کننده : فرهاد گلی
با هنرنمایی: حمید لولایی ، رضا شفیعی جم ، نادر سلیمانی ، شهرزاد کمالزاده ، علیرضا میرصادقی ، رضا رضایی ، ساناز سماواتی ، علی یداللهی و…
سال تولید: 1397
تاریخ انتشار: 1398
مدت زمان: 88 دقیقه
درباره فیلم:
آواز در خواب فیلمی اجتماعی محصول سال ۱۳۹۷ کشور ایران است. کارگردا
باید...
باید آن ها را ببوسیم
اما حیف
ما بوسیدن در خیابان را یاد نگرفته ایم
پروانه ها در خیابان ها می رقصند و باید...
باید با آن ها برقصیم
اما حیف
ما رقصیدن در خیابان را بلد نیستیم...
پروانه ها با پیراهن های عنابی
با خال های نارنجی
با شاخک های نقره ای
آواز میخوانند و ما را میخوانند
باید...
باید با آن ها بخوانیم
اما حیف
ما تماشاچیانِ سیاه پوش همیشه ایم
آواز خواندن چه می دانیم؟
دسته دسته می آیند و باید...
باید به آن ها «وه! چه زیبایید! »بگوییم
امروز صبح که توتهای صورتی شدهی روی درخت را دیدم با خود گفتم "نه مثل اینکه واقعنی بهار اومده" ، بعد که نسیمی خنک لای موهایم پیچید و قطرات باران بهاری روی صورتم نشست فهمیدم که بله، گویا واقعا بهار از راه رسیده است، با تمام خدم و حشمش، با شکوفههای شاهتوت و بوی بهار نارنجش ، برگهای سبز درخت و جیک جیک گنجشک، آفتاب ملایم و شربت خنک و آواز چلچلههایی که خبر از ناخوشی اهل زمین ندارند!
امروز صبح، که چند روزی از تاجگذاری رسمی بهار میگذرد، انگ
دلم به بوی تو آغشته استسپیدهدمانکلمات سرگردان برمیخیزندو خواب آلوده دهان مرا میجویندتا از تو سخن بگویمکجای جهان رفتهای؟نشان قدمهایتچون دان پرندگانهمه سویی ریخته استباز نمیگردی، میدانمو شعرچون گنجشک بخارآلودیبر بام زمستانیبه پاره یخیبدل خواهد شدشمس لنگرودی
آموزش گیتار پاپ ( مقدماتی تا پیشرفته)
ویژه خانم ها و کودکان
آموزش تخصصی گیتار کودکان
ویژه سنین ۶ تا ۱۰ سال
تدریس در آموزشگاه موسیقی سپاهان سینا خیابان توحید
آموزشگاه موسیقی آرپا خیابان خاقانی
توسط مدرس خانم
***برگزاری دوره 3 ماهه ریتم نوازی گیتار***
همراهی ساز و آواز (ویژه بزرگسالان)
در دو سطح مقدماتی و پیشرفته
مباحث آموزشی: آشنایی با مبانی اولیه موسیقی، تئوری موسیقی، آموزش ریتم
نوازی، همراهی شعر و آواز، آموزش بداهه نوازی و هم نوازی، آموزش ت
تا چشم سوی دیدن داشت بی برگی بود و عریانی. طبیعت به بهایی اندک طراوت ش را به پیشکشی پاییز برده بود؛ بی تردید بهای ناچیزی است تماشای رقص باله زنی نارنجی پوش با رخی زرد، گیسوانی سرخ و آوازی که گویی ناله برگی ست که جان می دهد زیر گام های مردی با کفش های براق.
طبیعت، مخمور از شراب کهنه پاییز به تماشای تن رنجور خویش نشسته بود. زن نارنجی پوش همچنان می چرخید و می رقصید و آواز بی برگی سر می داد. بادی سرد و منحوس زوزه می کشید. ابرهای تیره و هولناک مجال نور
آن تک شاخه که بر تک درخت این دشت روییده را ببین. آرام آواز میخواند و نغمههایش همراهِ نسیم به گوش رود میرسد. رود آرامش میگیرد و آن را بر پهنه آبی بیکران اقیانوس طنینانداز میکند. لایهای از آب بر فراز آسمان اوج میگیرد و میبارد و مینشیند بر جان تک درختِ تکشاخه. دلدرخت سبز و سبزتر میشود. برگها و سپس گلها میشکفد و سمفونی رنگارنگی از روح درخت میروید. پروانهها گرد درخت میرقصند و پرندگان همآوا میشوند با آواز درخت.
خرمالوها را به گنجشک ها بفروش: ماجرای خواستگارهای دختر داستان دنبال کردنیست
خرمالوها را به گنجشک ها بفروشنویسنده: محمد حنیفانتشارات جمکران
خلاصه:
ماجرای دختری به نام ریحانه که ۴ خواستگار سمج همزمان دارد. او خودش در ابتدا یکی از آنها را می پسندد ولی بعد متوجه می شود یکی دیگرشان که نامش امیریل است از همه بهتر است ولی پدر خانواده پسرعمه ریحانه را قبول می کند و ریحانه به خاطر بیماری قلبی پدر کوتاه می آید و تن به ازدواج می دهد و بعد با خیانت
تا چشم سوی دیدن داشت بی برگی بود و عریانی. طبیعت به بهایی اندک طراوتش را به پیشکشی پاییز برده بود؛ بی تردید بهای ناچیزی است تماشای رقص باله زنی نارنجی پوش با رخی زرد، گیسوانی سرخ و آوازی که گویی ناله برگی ست در حال جان دادن، زیر گام های مردی با کفش های براق.
طبیعت، مخمور از شراب کهنه پاییز به تماشای تن رنجور خویش نشسته بود. زن نارنجی پوش همچنان می چرخید و می رقصید و آواز بی برگی سر می داد. بادی سرد و منحوس زوزه می کشید. ابرهای تیره و هولناک مجال ن
تا چشم سوی دیدن داشت بی برگی بود و عریانی. طبیعت به بهایی اندک طراوت ش را به پیشکشی پاییز برده بود؛ بی تردید بهای ناچیزی است تماشای رقص باله زنی نارنجی پوش با رخی زرد، گیسوانی سرخ و آوازی که گویی ناله برگی ست در حال جان دادن، زیر گام های مردی با کفش های براق.
طبیعت، مخمور از شراب کهنه پاییز به تماشای تن رنجور خویش نشسته بود. زن نارنجی پوش همچنان می چرخید و می رقصید و آواز بی برگی سر می داد. بادی سرد و منحوس زوزه می کشید. ابرهای تیره و هولناک مجال
روزی ملا نصرالدین در خزینه حمام به خواندن پرداخت. آواز خود را بسیار نیکو و شیرین یافت. پس به نزد حاکم رفت و به او گفت هر آینه مهمان گرانقدری داشتی مرا خبر کن تا از آواز ملکوتی خود وی را مستفیض گردانم.
بعد از مدتی چند نفر مهمان حاکم شدند و حاکم خواست تا بساط سرور آنان را مهیا کند پس یاد ملا افتاد و به نوکرانش دستور داد تا وی را حاضر کنند.
ملا که آمد به وی گفت: بخوان.
ملا گفت: فرمان بده تا خزینه ای بیاورند.
حاکم گفت مردک چطور اینجا خزینه مهیا کنم؟ پس
دلم به بوی تو آغشته استسپیدهدمانکلمات سرگردان برمیخیزندو خواب آلوده دهان مرا میجویندتا از تو سخن بگویمکجای جهان رفتهای؟نشان قدمهایتچون دان پرندگانهمه سویی ریخته استباز نمیگردی ، میدانمو شعرچون گنجشک بخارآلودیبر بام زمستانیبه پاره یخیبدل خواهد شدشمس لنگرودی
کودکی که آماده تولد بود، نزد خداوند رفت و از او پرسید:«میگویند فردا شما مرا به زمین میفرستید، اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه میتوانم برای زندگی به آنجا بروم؟»
خداوند پاسخ داد: « از میان تعداد بسیاری از فرشتگان، من یکی را برای تو در نظر گرفتهام. او از تو نگهداری خواهد کرد.»اما کودک هنوز مطمئن نبود که می خواهد برود یا نه :«اما اینجا در بهشت، من هیچ کار جز خندین و آواز خواندن ندارم و اینها برای شادی من کافی هستند.»
خداوند لبخند زد
فن هفتم
در ذکر آنچه براى خوانندهی قرآن مستحبّ است:
براء بن عازب میگوید: رسول اکرم فرمود قرآن را زینت دهید با صداى خودتان.
نیز حذیفة بن یمان از آن حضرت نقل میکند که فرمود: قرآن را با لحن و صوت عرب بخوانید مبادا آن را با لحن اهل فسق و یهود و نصارى قرائت کنید و قومى پس از من خواهند آمد که در خواندن قرآن آن را میکشند مانند ترجیع و کشیدن آواز و ترجیع تارکان دنیا در سرورشان و ترجیع نوحهگران، دل اینان و کسانى که دلباختهی آنها شدهاند ب
آواز بچه آتش نویسنده: اکبرصحرایی انتشارات جمکران
آواز بچه آتش : رمانی ناب درباره حوادثی مهم در اطراف شیراز، بعیده مثلش را خوانده باشی
بریده کتاب(۱):
_اون پسرک موتورسوار کی بوده منتظرت؟_ نمی شناسم آقا چرا واسه اون خودت رو به آّب و آتیش زدی و فراریش دادی؟آقا گفتم دست خودم نیست، دیدم چار، پنج تا آدم ریختند روی یه نوجوون و کتکش می زنن، منم رفتم جلو و از چنگشون درآوردم . بدکاری کردم؟_نه! اتفاقا کار عاقلانه ای کردی!_البته همینطوری رو بی عقلی رفتم
قسمت نشد تا در کنار هم بمانیمقسمت نشد تا در هوای هم بمیریمتا سرنوشت ما جدایی رو رقم زدای یار عاشق از جدایی ناگزیریمفرصت نشد غمگین ترین آواز خود رادر خلوت معصوم چشمانت بخوانمفرصت نشد غمگین ترین آواز خود رادر خلوت معصوم چشمانت بخوانمصد سوز پنهان مانده در سازم که یک شببا گریه در چشمان گریانت بخوانمآیینه ام چین خرده از رنج جداییاز تو سرودن یعنی فصل آشناییتو رفته ای تا صد بهار ارغوانیبعد از تو دشت و خانه را بر بگیردبعد از تو ای عاشق ترین هر کوچه
چند بار تلاش کرده ام که برای او مفصل مطلبی بنویسم ولی هر بار ترسیده ام. برای من که کمی نوشتن بلدم و لذت میبرم از این کار، پا گذاشتن در حال و هوای حاج قاسم و خلق کلمه و ساختن جملات برای آن عزیز سفرکرده خیلی دشواره...
گنجشک را چه زهره ی هم آشیانی ات؟
باران
این اشک آسمان
این دانه های ریز سخاوت
سیراب می کند
صحرای تشنه کام دلم را.
گل ها
گل های پر طراوت و زیبا
لبریز یک محبت بی پایان
در انتهای سال سترون.
گنجشک ها چه شاد و قناری
خوشحال از این بهار شکوفا.
اینجا نشسته ام به کناری
در انتظار آمدن تو
همراه نوبهار فریبا
باشد که این بهار
باشد که این زلال سرازیر در زمان
لبخند بر لبان تو بنشاند
در لحظه لحظه های چنین فصل آشنا
| |
درباره این سایت